سرویس سیاسی سراچ24: شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، سیاستمدار و فقیه ایرانی و اولین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب اسلامی در سال 1357، اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود.
-زندگینامه
سید محمد حسینی بهشتی که از او به شهید بهشتی نیز یاد میشود، در صبحگاه روز 2 آبان سال 1307، در خانوادهاى روحانی در محله لومبان نزدیک به محله چهارسوق اصفهان متولد شد. پدرش حجت الاسلام سید فضل الله حسینی بهشتی از روحانیون این شهر و امام جماعت مسجد لومبان و مادرش معصومه بیگم خاتون آبادی فرزند آیت الله العظمی میرمحمدصادق خاتون آبادی بود.
سید محمد بهشتی پس از دوره ابتدایی در سال 1321 برای تحصیل معارف اسلامی دوره دبیرستان را رها کرد و به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول را فراگرفت و سپس برای ادامه تحصیل راهی قم شد و در آنجا نزد استادان بزرگی به تحصیل علم پرداخت. ایشان در 20 سالگی دیپلم ادبی گرفت و پس از آن تصمیم به ادامه تحصیل در رشته فلسفه نمود.
آیت الله بهشتی از جمله رهبران تأثیرگذار در جریان انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران بود. مدیریت و حضور قدرتمند او در مراحل حساس تاریخ معاصر ایران، بویژه در تأسیس حزب جمهوری اسلامی و نیز در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358، چشم گیر بود. همین موقعیت برجسته ایشان سبب شد تا در 7 تیر ماه 1360، به همراه 72 تن از یارانش در اثر انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین به فیض شهادت نائل شود.
-خانواده
شهید بهشتی در اردیبهشت 1331 با یکی از بستگانش بنام خانم عزت الشریفه مدرس مطلق، که او نیز از خانوادهای روحانی بود، ازدواج نمود و ثمره آن 4 فرزند، 2 دختر و 2 پسر بود.
شهید بهشتی درباره خانواده و محل تولد خود گفت: «منطقه زندگی ما از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانوادهام یک خانواده روحانی است و پدرم هم روحانی بود. ایشان هم در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت میپرداخت و هفتهای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم میرفت و سالی چند روز به یکی از روستاهای دور که نزدیک حسین آباد بود و به روستای دورتر از آن که حسنآباد نام داشت، میرفت.»
-تحصیلات
شهید بهشتی تحصیلات خود را در سن 4 سالگی از مکتبخانه آغاز کرد، خود ایشان از آن دوران اینگونه یاد می کند: «تحصیلاتم را در یک مکتبخانه در سن 4 سالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم و شاید سرعت پیشرفت در یادگیری این برداشت را در خانواده به وجود آورده بود تا این که قرار شد به دبستان بروم، دبستان دولتی ثروت (بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد.) وقتی آن جا رفتم از من امتحان ورودی گرفتند و گفتند که باید به کلاس ششم برود، ولی از نظر سنی نمیتواند؛ بنابراین در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را در همان جا به پایان رساندم.»
آغاز تحصیل معارف اسلامی
سید محمد بهشتی که در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شده بود، پس از گذراندن دوره ابتدایی به دبیرستان سعدی اصفهان رفت و در این مدت به یادگیری زبان فرانسه نیز پرداخت. وی پس از شهریور ماه 1320، با پایان سال دوم تحصیلی، دبیرستان را رها کرد و تصمیم گرفت تا تحصیلاتش را در زمینه فراگیری علوم اسلامی ادامه دهد. او در ابتدا به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و پس از آن تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به قم برود.
عزیمت به قم برای ادامه تحصیل
سید محمد بهشتی در سال 1325 به قم عزیمت نمود و حدود 6 ماه در قم بقیه سطح، مکاسب و کفایه را تکمیل نمود. کفایه را نزد آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی و مکاسب را نزد مرحوم آیتالله محقق داماد خواند. از اول سال 1326 درس خارج فقه را نزد اساتید بزرگواری همچون مرحوم آیت الله محقق داماد، حضرت امام خمینی (ره)، مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله خوانساری گذراند. شهید بهشتی در سن 20 سالگی پس از اخذ دیپلم ادبی به صورت متفرقه، در رشته فلسفه به تحصیل خود ادامه داد و در سال 1330، مدرک لیسانس خود را در رشته فلسفه از دانشگاه معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) گرفت. وی که با کسب بورسیه تحصیلی قصد سفر به خارج از کشور را کرده بود، پس از دیدن علامه طباطبائی چنان مجذوب ایشان شد که تصمیم به ادامه تحصیل در قم گرفت. ایشان برای تأمین هزینه خود تدریس مینمود که با آمدن به قم در دبیرستان حکیم نظامی به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد.
آشنایی با دروس فلسفه
شهید بهشتی از سال 1330 تا سال 1335 به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت و به درس اسفار و شفا استاد علامه طباطبائی رفت. در مدت 5 سال شبهای پنجشنبه و جمعه با عدهای از بزرگان همچون مرحوم استاد مطهری و عده دیگری جلسات بحث پرشور و سازندهای داشتند که حاصل آن به صورت متن کتاب روش رئالیسم تنظیم و منتشر شد. او در اعتصابات 26 تا 30 تیر 1331 فعالیت داشت و شاید اولین یا دومین سخنرانی در جمع اعتصابکنندگان در اصفهان که در ساختمان تلگرافخانه بود را انجام داد.
دکترای فلسفه و معقول
شهید بهشتی توانست در سالهای 1335 تا 1338 دوره دکترای فلسفه و معقول را در دانشگاه الهیات به پایان رساند. او با راهنمایی آیت الله مطهری -که در این زمان استاد دانشگاه الهیات و معارف اسلامی بود- به دفاع از تز دکتراى خود با عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» پرداخت.
-تأسیس دبیرستان «دین و دانش» و «حقانیه»
شهید بهشتی در سال 1333 در قم با همکاری عدهای از دوستان، دبیرستانی به نام دین و دانش تأسیس کرد که ضمن تدریس، مسئولیت اداره آن را نیز بر عهده داشت.
وی در سال 1338 در تهران جلسات «گفتار ما» را جهت رساندن پیام اسلام به نسل جوان و جستجوگر با شیوه جدید آغاز نمود که بعدها نتیجه آن به صورت سه جلد کتاب «گفتار ما» و یک جلد بنام «گفتار عاشورا» منتشر شد. در سال 1339 به فکر سامان دادن حوزه علمیه قم افتاد و به کمک دوستانش طرح و برنامه تحصیلات علوم اسلامی در حوزه را پایهگذاری نمودند که پایهای شد برای تشکیل مدارس نمونهای که معروفترین آنها مدرسه حقانیه یا مدرسه منتظریه به نام مهدی منتظر (عج) است.
-سفر به آلمان و آغاز فعالیتهای اسلامی
در سال 1343 کار ساختمانی مسجدی در هامبورگ که ساخت آن با حمایت آیت الله بروجردی آغاز شده بود رو به اتمام بود. با توجه به بازگشت محمد محققی، نمایندهٔ آیت الله بروجردی به ایران، مسلمانان هامبورگ از مراجع قم برای مسجد درخواست روحانی کردند. سید محمدهادی میلانی و حائری، شهید بهشتی را برای این کار انتخاب کردند.
پس از آن ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد؛ اما با تلاش آیتالله سید احمد خوانساری این مشکل برطرف شد و شهید بهشتی در اسفند 1343 به آلمان رفت و به تبلیغ دین پرداخت و چون تا آن زمان هیچ تشکل اسلامی در هامبورگ وجود نداشت، با کمک چند تن از دانشجویان مسلمان اروپا، هسته اتحادیه انجمنهاى دانشجویان گروه فارسی زبان را تشکیل داد.
از اقدامات دیگر او در آلمان، تغییر نام «مسجد ایرانیان» به «مرکز اسلامی هامبورگ» بود که در پی این اقدام، برادران مسلمان غیر ایرانی و فارسی زبان بخصوص برادران عرب نیز در این مسجد حضور مییافتند. در سال 1347، کتابی را تحت عنوان «صداى اسلام در اروپا» به 5 زبان دنیا تهیه و تنظیم کرد که البته ساواک از نشر این کتاب ممانعت به عمل آورد.
دیدار با امام خمینی (ره) و امام موسی صدر
در تابستان سال 1348، در سفری به عراق با امام خمینی (ره)، آیت الله خوئی، آیت الله سید محمد باقر صدر و آیت الله حکیم دیدار و گفتگو کرد. همچنین در این سال به خانه خدا مشرف شد و به منظور تجدید عهد با دوستان، بخصوص امام موسی صدر به سوریه و لبنان سفر کرد و از آنجا به ترکیه رفت. در همین سال به دعوت دانشجویان، در اولین سمینار دانشجویی که به مدت 2 هفته در مسجد هامبورگ تشکیل شد، حضور یافت که موجب ردوبدل شدن بحثهاى ایدئولوژیکی مفیدی میان آنها شد؛ او در این سال مقالات «کدام مسلک» و «نقش ایمان در زندگی انسان» را تهیه و تنظیم کرد.
در سال 1349، با ابتکار شهید بهشتی و همراهی مسلمانان مقیم آمریکا، اعلامیهاى علیه جنایات رژیم صهیونیستی در آلمان منتشر شد که مایه نگرانی رژیم شاه شد. سخنرانی او پیرامون «خداپرستی و قوانین عادلانه در اسلام» و فعالیتهاى گسترده سیاسی و روشنگرانه او در میان دانشجویان و دیگر ایرانیان مقیم اروپا، سبب شد توسط ساواک ممنوعالخروج شده و اقامت 5 ساله او در آلمان پایان یابد.
-فعالیت های سیاسی
شهید بهشتی در مبارزات سال 1341 به رهبری حضرت امام خمینی (ره) حضور فعال داشت. وی در همان سال در قم به مناسبت تقویت پیوند بین دانش آموز، دانشجو و طلبه به ایجاد کانون دانش آموزان قم با همکاری شهید مفتح پرداخت.
در سال 1342 با جمعیت «حزب موتلفه اسلامی» رابطه فعال و سازمان یافتهای پیدا کرد و به پیشنهاد شورای مرکزی، حضرت امام (ره) گروه 4 نفرهای را به عنوان شورای فقهی و سیاسی این جمعیتها تعیین نمودند که مرحوم شهید بهشتی و آیت الله مطهری عضو آن بودند. ایشان دور از دخالت دستگاههای جهنمی رژیم، در جلساتی توانستند کتابهای جدید تعلیمات دینی مدارس را با شهید باهنر و بعضی دوستانشان مانند مرحوم آقای روزبه که نقش مؤثری داشتند، تغییر دهند.
شهید بهشتی در سال 1349 از آلمان به ایران آمد و برنامههای تحقیقاتی گستردهای را شروع نمود. از سال 1350 روزهای شنبه جلسه تفسیر قرآنی به عنوان مکتب قرآن تشکیل داد که در آن حدود 400 الی 500 نفر شرکت میکردند.
-دیدگاه شهید بهشتی نسبت به نقش رهبری در اداره کشور
شهید بهشتی در جمع تظاهرکنندگان تهرانی مراسم تاسوعای حسینی در 29 آبان ماه 1359 در دانشگاه تهران گفت: «در مسائل فردی می توان از مجتهدی خاص و یا شورایی تبعیت کرد اما در مسائل حکومتی و اجتماعی، فقط یک رأی معتبر است و در جمهوری اسلامی هم آن یک رأی فقط رای رهبر است. من امیدوارم که این نکته به خوبی روشن شود زیرا از این پس این گونه مسائل فراوان داریم در همه مسائل دینی و اجتماعی که اجرای آن نیاز به وضع قانون و مقررات دارد تنها رای مجتهد عادل فقیه رهبر می تواند معتبر باشد.
در مسائل و احکامی که دینی است اما به مقررات و قوانین اجتماعی مربوط می شود در این جا اختلاف حرام است و ملت باید یکپارچه عمل کند و ملاک فتوای رهبری و نظر فقهی شورای نگهبان بر مبنای فتوای رهبری و منابع فقهی است. در تصمیم گیری مربوط به اداره جمهوری اسلامی مقام تصمیم گیرنده فقط باید یکی باشد و آن رهبری است.»
(با استناد به صفحه 7 روزنامه کیهان، 29 آبان ماه 1359)
طبق قانون اساسی مقام داور شورای نگهبان است.
آیت الله بهشتی با اشاره به اینکه عده ای در پی اختلاف نهادهای کشور هم چون قوه مجریه، مجلس و شورای عالی قضایی هستند گفت: «هرکس باید کار خودش را خوب پیش ببرد و اگر اختلافی پیش آمد طبق قانون اساسی مقام داور شورای نگهبان است.»
(با استناد به صفحه 11 روزنامه کیهان، 29 آبان ماه 1359)
- تأسیس حزب جمهوری اسلامی
بخش دیگری از فعالیتهای شهید بهشتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تأسیس حزب جمهوری اسلامی با همراهی شماری از بزرگان انقلاب از جمله حضرت آیتالله خامنه ای، شهید باهنر، هاشمی رفسنجانی و آیتالله موسوی اردبیلی و… بازمیگردد. حزبی که به عنوان ائتلاف بخش وسیعی از نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی، نقش عمدهای در کادر سازی و اداره جامعه و تغذیه فکری نیروهای مسلمان و انقلابی در سالهای اولیه انقلاب ایفا کرد.
شهید بهشتی با اعتقاد راسخ به کار جمعی و منظم و حساب شده، تشکیلاتی را پایهگذاری کرد و در حقیقت با این اقدام نشان داد که حتی مفاهیمی غربی همچون حزب، اگر با نیات الهی و انگیزههای اسلامی و انسانی به کار گرفته شوند تا چه اندازه میتوانند در خدمت به مردم و آرمانهای نظام اسلامی اثرگذار باشند.
شهید بهشتی درباره حزب جمهوری اسلامی معتقد بود: «این حزب نه انحصار طلب است نه قدرت طلب و نه نفی کننده سایر احزاب و گروههای سیاسی اسلامی. ما هر گروه سیاسی اسلامی دیگر را که مؤمن، درستکار و صادق و به انقلاب و رهبری آن وفادار باشد برادر مینامیم و با این گروهها مسابقه میگذاریم، مسابقه بر سر تقدیم مهمترین خدمت به ملت.»
به هرحال ایشان حزب جمهوری اسلامی را معبد میدانست و سرانجام در همین معبد بود که در کسوت دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی به همراه 72 تن از همفکرانش، به شهادت رسید و به دیدار معبود شتافت.
-جریان سازی علیه شهید بهشتی
جریان بنی صدر و منافقین که بر سرنوشت اجرائیات کشور و بخش مهمی از نیروهای نظامی مسلط بود، با فضاسازی های احزاب لیبرال و بهره گیری از بعضی چهرههای موجه انقلاب، در مقابل جریان شهید بهشتی قرار گرفت. بنی صدر با اختیار فراوان در نیروهای مسلح و جانشینی فرمانده کل قوا، هم بین نیروهای مسلح تفرقه ایجاد میکرد و هم در پشت جبهه توسط روزنامه انقلاب اسلامی به مظلوم نمایی و شایعه پراکنی میپرداخت.
یاران او مثل "احمد سلامتیان" در مجلس نیز طرح تفرقه و جریان سازی علیه شهید بهشتی و نیروهای انقلاب را دنبال میکردند. منافقین نیز که از دخالت در مقدرات کشور مأیوس شده بودند زیر چتر حمایتهای بنی صدر به کادر سازی نظامی پرداختند تا در موقع لازم با یک تیر خلاص، رهبری و انقلاب را ساقط نمایند. صبر و دور اندیشی شهید بهشتی، طرحهای پیچیده آنها را به بن بست کشاند تا اینکه به این نتیجه رسیدند که شمشیر نفاق را از رو ببندند و کار را تمام کنند.
-واکنش شهید بهشتی به اقدامات بنی صدر
اولین اختلاف حزب جمهوری با بنی صدر در مجلس خبرگان و درباره میزان اختیارات ولی فقیه بود. به گفته شهید بهشتی: «بنیصدر در آن مجلس اصرار بلیغ داشت که قانون اساسی بدون ولایت تصویب شود... من نمیگویم که ایشان با ولایت فقیه موافقاند یا مخالف. میگویم لااقل با اینکه مسئله در قانون اساسی بیاید مخالفت میکردند.» این سخن شهید بهشتی نشاندهندهی موضع سازش و مدارای حزب با بنی صدر به خاطر حفظ مصالح و وحدت نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود.
برخورد دیگر بین این دو جناح با تصویب قانون انتخابات در شورای انقلاب، از 29 آذرماه 1358 و با ثبتنام داوطلبان ریاست جمهوری آغاز شد. بنیصدر پس از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد: «انحصار سیاسی در کشور توسط روحانیون را از بین خواهد برد و آزادیها را گسترش خواهد داد.» این اظهارنظر به معنای مقابلهی بنیصدر با روحانیون حزب جمهوری اسلامی تعبیر میشد. شهید آیتالله بهشتی در نخستین واکنش به سخنان بنی صدر گفت: «حزب جمهوری اسلامی به دعوت امام برای حمایت از رئیسجمهور پاسخ مثبت میدهد، ولی از آنجا که او را در اشتباه میبیند، انتقاد میکند و جلوی آن را میگیرد.»
چالش عمدهی دیگر بعد از تشکیل مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب نخست وزیر و تشکیل کابینه بود. بعد از اینکه شهید رجایی به عنوان نخست وزیر از سوی نمایندگان مجلس رأی اعتماد گرفت، بنیصدر که از ابتدا مخالفت اولیه خود را با نخست وزیری شهید رجایی اعلام کرده بود، در سالگرد 17 شهریور 1359، در جمع مردم سخنرانی کرد. در این سخنرانی، او نارضایتی خود را از کابینه و انتقادات خود را به حزب جمهوری اسلامی به طور ضمنی اعلام نمود. مخصوصاً در این جملهی او که «عدهای اقلیت میخواهند بر جامعه حاکم شوند و همهی مناصب را قبضه کنند» مشخص بود که منظور وی از این اقلیت، حزب جمهوری اسلامی است. بعد از این سخنرانی، اعضای ارشد و برجسته حزب، از جمله آیتالله بهشتی، در جواب بنی صدر موضعگیری کردند و به واکنش پرداختند.
-شهادت
شهید بهشتی پس از حضرت امام (ره)، تأثیرگذارترین شخصیتی بود که در پیشبرد و تثبیت انقلاب نقش بسزایی داشت. همین موقعیت برجسته شهید بهشتی سبب شد که فرصتطلبان و معاندان انقلاب، به خیال واهی خویش، با زدن تهمتها سعی کنند، او را از سر راه بردارند تا به مطامع دنیوی خود دست یابند؛ امّا آیت الله بهشتی کسی نبود که با جوسازی معاندان و کجفهمی جاهلان، میدان مبارزه را خالی کند و عافیتطلبی پیشه سازد. مدیریت اعتصابات و تظاهرات خیابانی، هماهنگی نیروهای انقلاب در قالب تشکلهایی چون جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی، مدیریت جلسات خبرگان قانون اساسی، مدیریت قوه قضائیه و نیز تألیف چندین اثر علمی در حوزه مباحث دینی، بخشی از فعالیتهای وی، قبل و پس از پیروزی انقلاب است. اینگونه بود که دشمنان، چاره کار را در ترور فیزیکی ایشان دیدند و در شامگاه هفتم تیر سال 1360 با به شهادت رساندن دکتر بهشتی، مظلومیت وی و روسیاهی خود را در تاریخ ثبت نمودند.
شاید برای شناخت شخصیت شهید آیت الله دکتر بهشتی، گویاترین بیان فرمایش حضرت امام (ره) باشد که فرمودند: «بهشتی به تنهایی یک ملت بود.» و «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت.»